روزگار دختری که می‌خواهد جراح شود

نوشته هایی از من برای من تا فراموش نشوند

روزگار دختری که می‌خواهد جراح شود

نوشته هایی از من برای من تا فراموش نشوند

سلام خوش آمدید

۸ مطلب در آذر ۱۴۰۲ ثبت شده است

اگر بخوای مثل گذشته فکر کنی همون چیزی رو بدست میاری که قبلا به دست آوردی.. یادت نره اینو

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

خسته ام از دیروز... از امروز.. و حتی از فردا... دیروز و امروز را به بطالت گذراندم..  آنقدر حصله ی درس را نداشتم سر ساعت نه بزور خودم را به رخت خواب بردم تا مثلا بخوابم فردا صبح زود بیدار شوم و جبران کنم.. ولی هیچ... فقط اعصابم خورد است.. شاید بیشتر از یک فقط، اعصابم خورد است.. از دست خودم عصبانی ام.. انگار هیچوقت قرار نیست چیزها آنطور که فکر میکنم پیش بروند.بخاطر همین است ازفکر کردن متنفرم.حالم را بهم می‌زند. فکر کردن به دیروز یا حتی فردا مزخرف است. مزخرف محض است.. می‌خواهد چه بشود؟ هان؟ می‌خواهد چه بشود؟ به من بگو می‌خواهد چه بشود مگر؟ مثلا میخواهی به کجا برسی؟ میخواهی به چه نقطه ایی برسی؟ گیرم هم به آنجا که خواستی رسیدی باز یک چیز دیگر میخواهی.. باز میخواهی اعصاب خودت را خورد کنی. تا کی قرار است این سلسله ادامه پیدا کند؟.. تا ابد؟... ولش کن.. ول کن این فکر هارا... دوروز درس نخواندی که نخواندی.. به درک.. فردا بخوان.. نگران فردایی که نکند مثل امروز شود؟!... دست بردار از این همه فکر و خیال باطل.. فردا کجاست؟ فردا کیلویی چند است؟ فردا اصلا وجودندارد.. همه‌اش امروز است... فردا هیچوقت نمی آید.. فردا یک سراب است.همین حالا که داری این نوشته را تایپ میکنی.. فردای دیروز است..میبینی؟..همه اش از بیخ و بن یک مشت بازی با کلمات است... 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

اگه دیدین داره دیرتون میشه.

کفش و گیوه هاتونو فراموش کنید...

پا برهنه بدویید.. بهش می‌رسید..

حسین پناهی  «داستان هاجر»

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

دوباره خیالاتم عود کرده است. ایکاش میتوانستم ان قسمت از مغزم را که به خیال میگذرد را در بیاورم و بندازمش دور ..مدتی بود خوب آنها را نادیده میگرفتم ولی دوباره برگشتند.اصلا از آنها خوشم نمی آید . بیشترین دلیلی که از آنها خوشم نمی آید این است که وقتم را میگیرند .ولی چه میشود کرد انسان ذاتا خیال پرداز و قصه گو است .یاد کتاب «انسان خردمند » از هراری می افتم که میگفت این قوه خیال است که موجب برتری گونه ی انسان خردمند نسبت به سایر گونه های انسانی شده است . با اینکه از بیشتر جاهای کتابش خوشم نمی اید ولی بعضی جاها را بیراه نمیگوید....همین قدرت خیال پردازی و داستانگویی انسانها باعث شده که بتوانند در گروه های بزرگ برای یک هدف باهم همکاری کنند ولی حقیقتا سخت است انسان امروزی بتواند خودش را با شرایط دنیای مدرن وقف دهد . ساعت ها یکجا نشستن ... ساعات طولانی یکجا نشستن ..سخت است حقیقتا سخت است .. من آدمی ام که از تنهایی لذت میبرم ولی گاهی از این تنهایی خسته میشوم میروم در خیالات ...وقتی یک رشته خیال اغاز میشود تمام شدنش سخت است حتی گاهی تمام نمیشود مثلا الان ذهنم درگیر یک رشته خیال مزخرف است خیلی وقت است درگیرش است ..یکماه شاید ...سعی میکنم با آوردن دلیل منطق خودم را قانع کنم چنین خیالی نه تنها کذب است بلکه مضحک است خیلی هم مضحک است .. اصلا این آن چیزی نیست که من میخواهم .. 

قسمتهایی از مقاله ایی از لزلی جمیسون که چند وقت پیش خوانده بودم  را اینجا مینویسم . تا یکسری چیزها فراموشم نشوند 

 

حد نهایی رویای من همین بود : تصور شکلی از زندگی که اثری از خیال پردازی در آن نیست

من همه ی عمرم را به خیال پردازی گذرانده ام . فکر حساب کتاب ساعت های از دست رفته عذابم میدهد . احساس میکنم کفران نعمت کرده ام

  تحقیقات نشان داده خیالات یک چهارم تا نیمی از ساعات بیداری امان را به خود اختصاص میدهد

انگار در این آمد و شد ها چیزی هست که عرصه ی خیال را به روی ما میگشاید: خرده زمان هایی میان دو مشغله ، خود تن درحال حرکت ...

بقیه اش را بعدا مینویسم

 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

چند روزی است روی یک شعر از قیصر قفلی زده ام.. سعی می‌کنم با خواندنش خودم را قانع کنم که از مسیر لذت میبرم.. قسمت اول را که دوستش دارم اینجا مینویسم 

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است 

ساحل بهانه است، رفتن رسیدن است 

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم 

شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است

..

ذهنم درگیر این است که واقعا رفتن رسیدن است؟!.. حداقل این را می‌دانم که نرفتن نرسیدن است.. خودم را قانع میکنم که دارم از مسیر لذت میبرم.. خب گهگداری لذت هم میبرم وای گاهی مثل همین الان خسته میشوم. با خودم می‌گویم یعنی میتوانم؟! میتوانم ادامه دهم؟!..واقعا ساحل بهانه است و در این نقطه من به چیزی که می‌خواهم رسیده ام؟!... بنظرم می‌شود پاسخهایی مختلفی به این سوال داد ولی در این نقطه ایی که هستم راضی ام... دیشب تا ساعت 3 بیدار بودم تا توانستم برنامه ام را تمام کنم.... کنکور حقیقتا سخت است... تمام تابستان را از دست داده ام.. پاییز هم رو به اتمام است.. از اینکه پاییزم را از دست ندادم و تلاش کردم راضی ام.... حالا که فکرش را میکنم اگر قرار باشد امشب بمیرم بعنوان یک انسان که از خودش راضی است مرده... چون در حال حاضر هیچ کاری به جز فهمیدن و یاد گرفتن در من شوری ایجاد نمی‌کند ولی این یاد گرفتنی که در کنکور خواندن است آن یاد گرفتنی نیست در تو حل شود.. تورا وادار به فکر کند.. شب قبل خواب ذهنت را درگیر کند ( البته بعضی مطالب  شب ذهنم درگیر می‌کند ولی گهگداری است)... این یاد گرفتن بیشتر  در تو رسوب می‌کند حل نمی‌شود... خسته کننده است خواندن دینی دوازدهم خسته کننده است.... به دست آوردن پی هاچ چند محلولی که در هم حل می‌شوند خسته کننده است... ولی آدم باید گاهی کار های خسته کننده و کسالت بار را انجام دهد تا شاید بتواند به قدری لذت برسد...از همینش هم راضی ام به نظرم قیصر راست می‌گوید رفتن رسیدن است و ساحل صرفا بهانه است... برنامه ام مانده زیاد هم مانده... باید الان بروم مثلثات بخوانم بعدش هم پروتئین سازی... خوب است از این دو مبحث خوشم می آید ولی احتمالا امشب هم مجبورم تا دیر وقت بیدار بمانم... با یار همیشه یاورم چایی... 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

گاهی ذهنم آنقدر جلوتر ازخودم حرکت می‌کند. که خودم را به کلی فراموش میکنم.. درگیر خیالاتم میشوم..انگار در جنگلی از افکار، آمال و آرزو ها گم شده ام. هر طرف میروم. یکی اشان می‌خواهد نظر مرا به خودش جلب کند ولی بی تفاوت از کنارشان می‌گذرم. انگار اصلا وجود ندارد نادیده اشان میگیرم.خودم را از آن جنگل خیالی به دنیایی دیگر میبرم.. دنیایی که تمثیلی از دنیای واقعی ست.. دنیایی که تازه در کنار دنیای خیالاتم ساختمش.. دنیایی که فهمیدن و درک کردن در آن بالاترین ارزش را دارد..دنیایی که با آنکه خیالی است اما از واقعیت هم واقعی تر است.. وقتی سعی میکنم چیزی را از دنیای واقعی یاد بگیرم یا درک کنم ناخودآگاه وارد آن دنیا میشوم.. در طی فهمیدنش مثل یک کوه نورد از کوهی سنگلاخ بالا میروم وقتی بلاخره درکش میکنم.. قله ی آن کوه را فتح کرده ام. میتوانم  به منظره اش نگاه کنم و لذت ببرم.. لذت ببرم از فهمیدنش.. لذت ببرم از درک کردنش

 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

خیال پردازی ناسازگار ، یک اختلال یا بهتر است بگویم یک عادت مخرب که این روزها بیشتر درموردش صحبت میشود . در این رشته مطالب قصد ندارم این عادت مخرب را بر اساس داده های علمی مورد بررسی قرار دهم .  تمام راهکار ها یا مطالبی که بیان میکنم صرفا از تجربه ی شخصی خودم منشا میگیرند . این موضوع را در نظر بگیرید شما نمیتوانید یکباره این عادت را ترک کنید حتی ممکن است اصلا نتوانید آن را ترک کنید ولی با به کار گیری روش مناسب میتوانید آن را به حداقل برسانید . بدانید که خیلی از ایده های ما از همین خیالات منشا میگیرند . شما نمیتوانید خیال پردازی را متوقف کنید . خیال پردازی یک عمل دفاعی برای ما انسان ها محسوب میشود . هرچه هم که نباشد میلیون ها سال طول کشیده تا مغز ما به تکامل برسد  و ما بشویم انسان خردمند (homo sapiens) ..شما نمیتوانید مغزتان را متوقف کنید و بگویید لطفا متوقف شو من میخواهم درس بخوانم . این مغز قدرتمند تر از آنچه هست که شما تصور میکنید ولی مغز ما انسان ها کلا بدن ما سازگار پذیری بالایی دارد حتی سیستم قلبی عروقی ما توانایی سازگاری را دارد مثلا قلب یک یخ نورد به مراتب کار آمدی بالاتری نسبت به منو شما دارد . چرا ؟! چون آن را تمرین داده که در شرایط کمبود اکسیژن چگونه گلیمش را از آب بکشد. به همین خاطر قلب، حتی در شرایط عادی هم خوب کار میکند .وقتی قلب، سازگاری پیدا میکند دیگر مغز که جای خود دارد با تمرین درست میشود سراغ راهکار ها برویم

1.اولین موضوعی که برای مقابله با این عادت بد باید در نظر بگیرید شناسایی موقعیت هایی است که شما را به سمت این سیاه چاله میکشاند . بله دقیقا منظورم سیاه چاله است . از نظر من این عادت مخرب مثل یک سیاه چاله با  یک جاذبه ی فوق العاده قوی عمل میکند  و تمرکز و وقت مارا میبلعد و یکسری رفتارها و اعمال ما را در معرض این سیاه چاله قرار میدهد . این اعمال را شناسایی کنید . من نامشان را تله های ام دی میگذارم برای مثال لیستی از تله های خودم را بیان میکنم تا بهتر متوجه شوید :

. موقعیت هایی که باید در آنها انتظار کشید . وقتی در مسیر رفت و آمد هستم یا منتظر یک تماس تلفنی ام  

.گوش دادن به بعضی از موسیقی ها برای من مثل یک تله عمل میکند 

.بعد از گشت و گذار در شبکه های مجازی به خصوص اینستاگرام . 

 

این تله ها برای هر شخصی میتواند متفاوت باشد. مثلا اگر شما خیالاتتان درمورد خواننده شدن است . تله ی ذهنی شما میتواند پیگیری خواننده های دیگر و سبک زندگی شان باشد . شما با اینکار به مغزتان اطلاعات میدهید تا دقیق تر خیال پردازی کند . دقیقا مثل آتشی که  در آن هیزم میریزید و شعله ور تر میشود 

2. در تله افتادنتان با چه عملی آغاز میشود ؟! سوال کمی گنگ است . قبول دارم . بیایید با یک مثال برایتان قضیه را شفاف کنم . من وقتی به تله ی ام دی می افتم شروع میکنم به راه رفتن . بله راه رفتن . گاهی انقدر را میروم که پاهایم درد میگیرد . ممکن است  این قضیه برای یکی تکان دادن پاهایش یا تکان دادن دست هایش  باشد . شما باید این ها را شناسایی کنید . سعی کنید با تمرین مغزتان به این حرکات حساس شود . یعنی وقتی شروع میکنید به راه رفتن به خودتا تذکر دهید سعی کنید یکجا بشینید و ذهن خود را از قضیه دور کنید . به اصطلاح شما باید آن را از نطفه خفه کنید . نباید بگذارید ادامه پیدا کند .خیال پردازی مثل یک زنجیره است شما آرام ارام شروع میکنید به ساخت یک دنیای خیالی که از قضا شما در آن نقش اصلی را دارید . هر چه این دنیا گسترده تر شود دل کندن از ان سخت تر است به همین خاطر است میگویم در نطفه خفه اش کنید . حالا چگونه  آن را در نطفه خفه اش کنیم؟!

 

3. سعی کنید واقعیت هارا مدام برای خودتان مرور کنید . به خودتان یاد آوری کنید که در دنیای واقعی چه کسی هستید و چه جایگاهی دارید . یکی از هزاران دلیل خیال پردازی های بی وقفه این است که شما خودتان را نپذیرفته اید . شما باید خودتان را با ویژگی هایی که دارید  بشناسید  و بپذیرید. نباید اجازه دهید خیالات با ایجاد یک مه غلیظ دیدتان را نسبت به خود واقعی تان محدود کند . یکی از راهکار های پیشنهادی من این است روی کاغذی بنویسید که دقیقا چه کسی هستید و آن تکه کاغذ صبح که از خواب بیدار میشوید . در طول روز و حتی قبل از خواب، همراهتان باشد . سعی کنید عزت نفستان را بالا ببرید . عزت نفس یعی ارزشی که شما برای خودتان قائل هستید . ارزش خودتان را بالا ببرید . منظورم ارزش خود واقعیتان است نه خود خیالیتان . افزایش عزت نفس را میتوانید با انجام کوچکترین کارها آغاز کنید . یکی از کارهایی که به من در افزایش عزت نفس کمک کرده است کمک و مبحت به دیگران است و در مقابلش وقتی یک بد رفتاری کوچک از من سر میزند احساس کمبود عزت نفس میکنم و بخواهم خلاصه وار بگویم انجام کار درست موجب افزایش عزت نفس من میشود و در مقابل انجام کار های نادرست باعث میشود در پس ذهنم دید بدی نسبت به خودم داشته باشم  . یکی دیگر از کارها هم میتواند کسب یک مهارت جدید باشد البته سعی نکنید همزمان هزارانتا مهارت یاد بگیرید یک مهارت را انتخاب کنید . و سعی کنید آن را در حد قابل قبولی تقویت کنید 

 

4.  شما باید در نظر داشته باشید که قرار نیست همه چیز بر وقف مراد شما باشد . مغز خیال پرداز ما عادت کرده است هر وقت اوضاع بر وقف مراد نبود سازوکار دفاعی اش را آغاز کند و با سیلی از خیالات مارا از واقعیت دور میکند . این خوب است که گاهی که شرایط بد میشود کمی از آن فاصله بگیریم ولی این را در نظر بگیرید . که  زندگی گاهی اوقات با درد و رنج اجین شده است  همانطور که ما حق داریم  شادی و لذت را تجربه کنیم .رنج و درد هم باید تجربه کنیم .  اگر ما درد نکشیم پس چگونه میتوانیم قدر لحظه های شاد زندگیمان را بدانیم ؟!  . گاهی اوقات رنج کشیدن موجب این میشود که ما بخواهیم تغییر کنیم و متفاوت تر از قبل عمل کنیم . اگر در یک کار شکست بخوریم باید اندوهش را تحمل کنیم و آن اندوه سوخت رو به جلویی برای ما خواهد شد تا ما این بار با شناسایی اشکالتمان متفاوت از قبل عمل کنیم . نیچه یک حرف معروفی دارد که میگوید : « دردی که مرا نکشد مرا قوی تر خواهد ساخت »

 

5 دوپامین دیتاکس را امتحان کنید. دوپامین دیتاکس نوعی سم زدایی است . البته میشود نامی بهتر از سم زدایی داشته باشد ولی بگذریم . شما باید برای مدتی مغزتان را کمتر در معرض لذت هایی که همیشه دریافت میکنید قرار دهید . آن لذت برای افرادی مثل ما که که عادت خیال پردازی دارند چیست ؟! بله خیال پردازی است . خیال پردازی موجب آزاد شدن دوپامین در مغز ما میشود . همانطور که یک فرد معتاد با مصرف مواد در مغزش دوپامین آزاد میشود ما با خیال پردازی در مغزمان دوپامین ازاد میشود .  دیگر مواردی که  موجب افزایش دوپامین در مغز میشوند میتواند  شیرینی جات ، یک موسیقی دل آنگیز ، ویدیو های فان اینستاگرامی و یوتیوبی - باشد . همه ی اینها موجب تولید دوپامین میشوند برای یک یک روز یا حتی نیم روز  این ها  را متوقف کنید .  این هم بدانید که قرار نیست در دوره دوپامین دیتاکس به شما خوش بگذرد کاملا حوصله بر و کسالت آور خواهد بود قرار است اندکی دردو رنج متحمل شوید . ولی برایتان خوب است  یک اراده ی آهنین میطلبد . از آنجا که سنگ بزرگ برای نزدن است پیشنهاد میکنم  برای شروع برای خودتان مشخص کنید که مثلا از صبح تا بعد ظهر میخواهم مغزم را دوپامین دیتاکس کنم . سعی کنید از هدفگذاری های غیر واقعی دوری کنید

 

.

.

آپدیت

6 تکنیک کش در دست : چندی روزی است دوباره خیالاتم عود کرده اند یک روش در نت خوانده بودم که میگفت یک کش پول دستتان کنید هر وقت خیالات سراغتان آمد  کش را بکشید و از یک عدد تا ده شماره معکوس بشمارید و سپس برگردید به سراغ کارتان ... این تکنیک را هر وقت خواستم انجام دهم در آن موفق نبودم ..شاید بخاطر این است که نسبت به آن زیاد از خودم اراده نشان ندادم حالا دوباره میخواهم سفت و سخت این روش را بکار ببرم تا بتوانم خیالاتم را به حداقل مقدار ممکن برسانم اگر جواب داد نتیجه اش را اینجا مینویسم

 

آپدیت (17 آذر 402)

تا حد خوبی در استفاده از این روش نتیجه گرفتم.. با روش های مختلفی میشه انجامش داد.. من کش ها رو روشون عدد نوشتم و هر روز که به طور موثر از این روش استفاده میکنم یه کش رو میندازم تو یه جعبه الان کش شماره 7 هستم یجور انگیزه میشه برام..

7 ثبت زمان و مکان شروع خیالات روی کاغذ : کاری که جدیدا دارم انجام میدهم این است که هر روز کاغذی کنار دستم میگذارم و مینویسم فلان ساعت در فلان مکان من به شدت در خیالاتم درمورد فلان موضوع غرق شدم ..البته همان لحظه که وارد خیال میشوم یادم میرود که باید یادشت اش کنم. ولی مهم نیست ..زمان و مکان حدودی و بازه ی زمانی حدودی را مینویسم در کنارش یک کش در دستم دارم سعی میکنم کمی آن را بکشم و خودم را تنبیه کنم در کنارش دیدن زمان صرف شده برای موضوع به این بیهودگی خودش باعث تنبیه روانی میشود ... التبه این کش را جدیدا نادیده میگیرم ولی سعی دارم با صرف انرژی اراده ام قضیه ی نادیده گرفتن کش را برطرف کنم 

 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

اظطراب و استرس و ترس از آینده نه تنها باعث می‌شود لحظه ی حالت را از دست بدهی آینده ات هم به گند خواهد کشید.. در نهایت چیزی جز حسرت و افسوس برایت باقی نخواهد گذاشت. ذهنت را از آنچه می‌خواهد اتفاق بیفتد خالی کن.. از مسیر و لحظه ی حال لذت ببر حتی اگر قرار است لحظه حال برایت عذاب آور باشد همین حالا دردش را با تمام وجودت حس کن.. آینده به زودی خودش خواهد رسید هر وقت رسید آن وقت به نگرانی هایش بپرداز

برای خودم

  • دختری که می‌خواهد جراح شود