روزگار دختری که می‌خواهد جراح شود

نوشته هایی از من برای من تا فراموش نشوند

روزگار دختری که می‌خواهد جراح شود

نوشته هایی از من برای من تا فراموش نشوند

سلام خوش آمدید

چرخه جهنمی ؟!

دوشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۰۰ ق.ظ

این چند روز اخیر کلا عصبانی ام ..عصبانی از چی ؟! ... نمیدونم  بگم از خودم عصبانی ام یا بقیه ؟... از بقیه عصبانی ام چون اعصابمو خورد میکنن؟! یا از خودم عصبانی ام چون از رفتار بقیه اعصابم خورد میشه ؟! ... راستش هردوتاش ولی بیشتر از این اعصابم خورده که چرا تحت تاثیر حرف بقیه قرار میگیرم ...به دنباله ی این افکار و خیالات رفتم به سراغ کتاب « هنررندانه ی به تخم گرفتن» نوشته مارک منسون و ترجمه ی فوق العاده ارشاد نیک خواه ...

اول فایل صوتیش رو گوش دادم که راویش الحق خوب سخن رو ادا میکرد ولی بعد تصمیم گرفتم برم بخوانمش ...حالا کمتر ازدو ماه دیگه کنکور دارم .. این چند روزم بازی بازی درس خوندم ... (بازی بازری درس خوندن یعنی سطحی و سرسری درس خوندن ) و هنوز بعد از 7 ماه هنوز تو درس خوندن اونقد جدی نشدم.... حالا الانم این کتاب منو چنان به دام انداخته و هعی بهم چشمک میزنه بیا منو بخون و همه چی رو به چپت بگیر ... منم دارم کم کم نرم میشم. امااا طی یک تصمیم عام المنغعه (  این کلمه تازه یاد گرفتم باحاله بنظرم )... گفتم یه فصلش رو بخونم بعد برم سراغ درس ...اصلا کی به کیه ؟ .. اصلا چی به چیه ؟! ... هعی بهم میگن بیشتر بخون .. بیشتر بخون .... قبول دارم کم میخونما ولی خب دیه همینه که هست ... حالا اگه شد بیشترش میکنم ....در کل آدم باید قناعت کنه .. به قول داداش عزیزم سعدی ... « قناعت توانگر کند مرد را »

 

  • دختری که می‌خواهد جراح شود

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی