لذت فهمیدن
گاهی ذهنم آنقدر جلوتر ازخودم حرکت میکند. که خودم را به کلی فراموش میکنم.. درگیر خیالاتم میشوم..انگار در جنگلی از افکار، آمال و آرزو ها گم شده ام. هر طرف میروم. یکی اشان میخواهد نظر مرا به خودش جلب کند ولی بی تفاوت از کنارشان میگذرم. انگار اصلا وجود ندارد نادیده اشان میگیرم.خودم را از آن جنگل خیالی به دنیایی دیگر میبرم.. دنیایی که تمثیلی از دنیای واقعی ست.. دنیایی که تازه در کنار دنیای خیالاتم ساختمش.. دنیایی که فهمیدن و درک کردن در آن بالاترین ارزش را دارد..دنیایی که با آنکه خیالی است اما از واقعیت هم واقعی تر است.. وقتی سعی میکنم چیزی را از دنیای واقعی یاد بگیرم یا درک کنم ناخودآگاه وارد آن دنیا میشوم.. در طی فهمیدنش مثل یک کوه نورد از کوهی سنگلاخ بالا میروم وقتی بلاخره درکش میکنم.. قله ی آن کوه را فتح کرده ام. میتوانم به منظره اش نگاه کنم و لذت ببرم.. لذت ببرم از فهمیدنش.. لذت ببرم از درک کردنش
- ۰۲/۰۹/۰۸