حدود 140 روز میگذره که دارم تلاش میکنم ...تلاش برای چی ؟! برای تغییر....برای تغییر خودم ..برای رسیدن به هدفم ...گاهی هدفم کمرنگ میشه و جاشو به چیزای دیگه میده ولی همیشه هست .الانم که دارم اینو مینویسم داره تو ذهنم وول میخوره .البته یکم زیادی داره وول میخوره . تبدیل به رویاها و خیالاتم شده . یه مدت سعی کردم درمورد هدفم هیچ فکری نکنم. هیچ خیالی نکنم . چون فکر میکردم درمورد هدفم فکر کردن جلوی رسیدن بهش رو میگیره. ولی انگار بدجور اشتباه میکردم .
وقتی یه روز خوب درس میخونی کسی نمیاد بهت بگه بفرما اینم جایزه ات ولی وقتی خوب درس میخونی و بعدش به هدفت فکرمیکنی انگار جایزه اتو گرفتی ..روزایی که سعی میکردم بهش فکر نکنم خیلی افسرده بودم و هیچ انگیزه ایی نداشتم . پس فهمیدن بودنش و فکر کردن بهش لازمه ..ولی نه زیاد بلکه باید کنترل بشه .. گاهی خوب کنترلش میکنم و گاهی کنترلش از دستم اندکی در میره . عموما وقتی هم از دستم در میره که تو اینترنت درموردش زیاد سرچ میکنم . مثلا دیشت به مدت یک ساعت داشتم آمپوتاسیون زیر زانو رو مشاهده میکردم . که بنظرم تو این بازه ی زمانی که الان توش هستم نه تنها کار لازمی نیست بلکه بسیار کار بیخودیه . بجای یک ساعت دیدن آمپوتاسیون مینشستم عمومی هارو برای امتحان ترمیم میخوندم خیلی بیشتر به نفع ام بود ولی امان از جوگیری ...جوگیری خیلی بده خیلی بد..
یه مدت هم تلاش داشتم سه ساعت نان استاپ مطالعه کنم که واقعا فرسایشی بود...و اصلا پیشنهاد نمیکنم ..فعلا بازه های 50 دقیقه ایی رو بیشتر میپسندم البته اینم باید بگم که گاهی اوقات همین 50 دقیقه هم نصف میشه وسطش کار پیش اومد ..حالا از اینا که بگذریم یک مدت هم دچار کمالگرایی شده بودم . شاید وقتی میگم کمال گرایی فکر کنید یکاری رو انجام دادم و از خودم راضی نبودم ولی نه ...دچار کمال گرایی قبل از انجام کار شدم .. مثلا با خودم میگفتم فردا باید 12 ساعت بخونی یا صبح دیر بیدار میشدم یا یه اتفاقی می افتاد که من نتونم 12 ساعت بخونم من با خودم میگفتم خب دیگه امروز دیگه نمیشه 12 ساعت خوند پس بزار فردا میخونم یا گاهی کسل بودم میگفتم بزار تا ریلکس کنم فرشم شم بعدش سر درس و کتاب میرم ... خلاصه اشو بخوام بگم منتظر بودم تمام زمین و زمان بر وقف مراد من باشن اونوقت درس رو شروع کنم و کلا مدتی دچار این چرخه ی معیوب شده بودم حالا به این نتیجه اخلاقی رسیدم که آدم باید در فجیع ترین شرایط ممکن هم شروع کنه ..بقول دکتر آذرش مکری : «باید بپری توش »
الانم یجورایی تو شرایط فجیعی قرار گرفتم از برنامه ام خیلی عقب افتادم البته ایستگاه جبرانی گذاشتم امروزو اگه همت کنم میرسم تمومش کنم البته اگه یکم کمتر فس فس کنم ...