به قول خواجه حافظ شیرازی:
چرخ برهم زنم،اَر غیرمرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
سه ماه گذشته است.. اگر بخواهم از نتایجم بگویم (البته بر اساس آزمون های کاظم) باید بگویم انقدری چنگی به دل نمیزنند.. میانگین ترازم از میانگین تراز حداقل قبولی دانشگاه و رشته ی مورد علاقه ام خیلی کمتر است.. حدودا 500 واحد... هر بار سر آزمون ها یک اشتباه مرتکب میشوم..اشتباه قبل رو جبران میکنم اشتباه جدید سبز میشود.. .دلیلش واضح است. نظم ندارم.. طبق برنامه ی مشاورم پیش نمیروم
_چرا این هفته طبق برنامه پیش نرفتی؟
+فکر کردم بلد هستم ... مثلا زیست و فیزیک پایه رو فوت آب بودم ولی گند زدم...
_هرچقدر هم یک چیز را بلد باشی خاک میخورند.. فراموش میشوند.. باید همانند بار اولی که میخوانی اشان مرور شان کنی البته با سرعت بیشتر ولی با همان دقت
+ راست میگویی دقت نداشتم.. مرور هایم سرسری بودند.. خیلی سرسری
_تلاش کردن به ساعت نیست.. به کیفیت است.. ساعت هم مهم هست ولی کیفیت حرف اول را میزند. حالا نا امید شده ایی؟
+ از درون ناامیدم.. ولی سعی میکنم روحیه ام راحفظ کنم.. مثلا میروم افراد استثنایی را ببینم که با تراز من آن رشته و آن دانشگاه را قبول شده اند ولی خیلی کم اند... باید خودم را بهتر کنم. نباید خودم را در حد این تراز ببینم..من میتوانم بهتر باشم ولی باید تلاش کنم و دقتم را بالا ببرم.. سرسری کار کردن خیلی بد است.. البته مشکل من بیشتر درست تلاش نکردن است.. یکسری روزها خسته میشوم و اصلا حصله ی درس را ندارم.. این روزها دوره ایی اند هر پنج روز یکبار... با این روند به هدفم نمیرسم
_اشکالی ندارد بپرسم هدفت چیست؟
+ به کسی نگفته ام ولی چون تو خودم هستی. میدانی که هدفم چیست چرا میپرسی وقتی میدانی؟
_خب بگو.. فراموش کرده ام
+ نوشتنش برایم سخت است. ولی می نویسمش.. من پزشکی دانشگاه ایران را میخواهم... البته به پزشکی جاهای دیگر هم راضی ام... مهم این است که پزشکی باشد ولی یک چیزی ته وجودم فقط پزشکی ایران را میخواهد..
_ وقتی ایران را میخواهی چرا بهتر و بیشتر تلاش نمیکنی؟! مطمعنی از ته وجودت میخواهی؟
+بله.. معلوم است که مطمعنم... ولی گاهی خسته میشوم و کم می آورم
_ خب اگر کم می آوری پس نمی خواهی اش
+ نه من میخواهمش من پزشکی دانشگاه ایران را میخواهم..
_چرا واقعا چرا؟ چرا دانشگاه ایران؟
+ فکر میکنم آنجا میتوانم پزشک خوبی شوم
_ جای دیگر نمیتوانی؟
+ خب نمیدانم.. ولی میدانم آنجا پزشک بهتری میشوم
_ از کجا مطمعنی که آنجا پزشک بهتری میشوی؟
+نمیدانم فقط حدس میزنم... شاید اشتباه کنم... ولی فکر میکنم که اشتباه نمیکنم
_ چرا میخواهی پزشک خوبی شوی؟ اصلا چرا میخواهی پزشک بشوی؟ که چه بشود؟ چرا مثلا دندانپزشک، پرستار یا هوشبر نمیخواهی بشوی؟
+امم...خب میخواهم پزشک شوم.. چون میخواهم حال بچه هایی که بد است را خوب کنم..به درمانگری علاقه دارم.. پیدا کردن دلیل...یافتن و به کار گیری روش ها و در نهایت از بین بردن ناملایمتی یا به حداقل رساندنش برایم جذاب است البته تا به حال تجربه اش را نداشته ام.. بر اساس تخیالتم و سریال هایی که دیده ام این را میگویم.. و یک چیز دیگر چند فردی که از طریق دنیای اینترنت با آنها آشنا شده ام که البته بعضی اشان مرده اند و بعضی زنده اند خیلی دوست دارم آنها را از نزدیک ببینم آنها من را به این سمت کشاندند... مثلا مرحوم دکتر پروانه وثوق هر وقت به او فکر میکنم اشک از چشمانم جاری میشود..با خودم میگویم من هم میتوانم مثل او باشم یا حداقل کمی به چیزی که او بود نزدیک شوم؟ ای کاش بتوانم... تلاشم را میکنم که بتوانم
_ این مسیری که میگویی خیلی سخت تر از چیزی است که در ذهنت و رویاهایت تصور میکنی... وقتی الان نمیتوانی فشار بیشتری به خودت بیاوری و تلاش هایت را برای کنکور بیشتر و با کیفیت تر کنی مطمعنی که میتوانی از پس این چیزهایی که میگویی بربیایی؟
+ من به هیچ چیز مطمعن نیستم ولی تغییر میکنم..همانطور که تا الان آنقدر تغییر کردم از الان به بعدش هم این راه را ادامه میدهم.. تحملم را بالا میبرم.. سعی میکنم هدفم فراموشم نشود.. من باید پزشک شوم باید پزشک کودکان شوم... باید کودکانی که حتی هنوز به دنیا نیامده اند را درمان کنم..آنها به من نیاز دارند... البته من هم به آنها نیاز دارم برای ارزش بخشیدن به مسیرم..من نا امید نمیشوم حرف حافظ را تکرار میکنم: « چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد..... من نه آنم که زبونی کشم ار چرخ فلک»
- ۰ نظر
- ۰۱ دی ۰۲ ، ۲۲:۳۰